بحث درباره چینه شناسی ایران کاری دشوار، طولانی و طاقت فرسا است و به طور یقین برای نگارش کتاب چینه شناسی ایران، باید جمعی از زمین شناسان همت بگمارند. در اینجا هدف این است که چکیده ای بس فشرده از چینه شناسی ایران نوشته شود، هرچند ممکن است این فشرده، قدری مختصر شود که نتواند مقصود نگارنده را برساند. در این چکیده، تلاش بر آن است که بر ستون چینه شناسی ایران از قدیم به جدید اشاره ای شود.
2-6-1 پرکامبرین
تا چندی پیش تصور می شد سنگ های پرکامبرین گسترش وسیعی در ایران دارند و پاره ای از آنها سنی بیش از یک و حتی 5/1 میلیارد سال دارند. ولی اکنون مشخص شده است که بسیاری از سنگهایی که به پرکامبرین نسبت داده شده اند، سنی جوان تر از 900 میلیون سال دارند.
در این نوشته، نخست تعدادی از برونزدهای سنگ های دگرگونی و سازندهای رسوبی که پیش تر از این به کامبرین نسبت داده می شدند را برمی شمریم، سپس به جایگاه چینه شناختی آنها بر اساس داده های جدید اشاره ای می کنیم.
کمپلکس های سنگ های دگرگونی
پاره ای از این کمپلکس های دگرگونی که به پرکامبرین نسبت داده می شوند عبارتند از :
-کمپلکس چاپدونی، کمپلکس سرکوه، کمپلکس بنه شورو، کمپلکس نی باز در یاران مرکزی،
- کمپلکس های کوه سوره سات ،کمپلکس خیرآباد، کمپلکس ماه نشان، کمپلکس امیر آباد در منطقه تکاب،
- سنگ های دگرگونی گشت و شاندرمن در کوه های تالش و البرز باختری،
- شیست های گرگان در البرز خاوری،
- سنگ های دگرگونی منطقه موته،
- سنگ های دگرگونی زون تکنار.
گفتنی است پاره ای از ابهامات که باعث شده این سنگ ها به پرکامبرین نسبت داده شوند و یا اینکه سنی بسیار قدیمی برای آنها در نظر گرفته شود، درجه دگرگونی و نبود فسیل در آنها می باشد.
سازندهای رسوبی
پاره ای از سازندها که در گزارش های قدیمی به پرکامبرین و اینفراکامبرین نسبت داده می شدند، عبارتند از: سازند کاهار، بایندر، سلطانیه، باروت، زاگون،...در البرز و آذربایجان، سازند تاشک، سری مراد، سازند ریزو و دزو در ایران مرکزیف، مطالعات چینه شناسی و فسیل شناسی در سال های اخیر، موجب تغییراتی در موقعیت چینه شناسی برخی از سنگ های یاد شده در بالا گردیده است.
اکنون به باورهای پیشین و مطالعات جدید انجام شده درباره این سنگ ها می پردازیم.
شیست های گرگان
شیست های گرگان که ستبرای آنها از چند صد متر تا حدود دو هزار متر گزارش شده است، پیرامون شهر گرگان در گستره ای وسیع برونزد دارند و ترکیب سنگ شناسی آنها شامل متابازیکف کلریت شیست، متادیاباز، کوارتزیست، کراتوفیر و فیلیت همراه با میان لایه های آهک و اسلیت های نازک لایه است که در پی این سنگ ها نیز اندکی سنگ های اولترامافیک جای دارند.
سن این دگرگونی ها را اشتوکلین (1967) و ژاکینی (1977) به زمان پرکامبرین نسبت داده اند. بر پایه مطالعات جدید هوشمند زاده و دیگران (1367)، رحیمی (در دست مطالعه)، شاه پسند زاده (1371) این سنگ ها به پالئوزوییک بالا تا تریاس نسبت داده شده است، اما در مورد پالئوزوییک بالا، به ویژه پرمین، اتفاق نظر بیشتری وجود دارد.
دگرگونی های اسالم-شاندرمن و گشت
کلارک و دیگران (1977)، دگرگونی های این منطقه که از شیست و گنایس های سبز و خاکستری همراه با سنگ های اولترابازیک تشکیل شده است را به پرکامبرین نسبت داده اند. حال آنکه بر پایه مطالعات افتخار نژاد و بهروزی (1370)، این دگرگونی ها دارای فسیل های پرمین-کربنیفر می باشند و بنابراین سن آنها پالئوزوییک پسین است. نگارنده نیز (قربانی، 1378) این سنگ های دگرگونی را با توجه به شواهد منطقه ای و فلز زایی، به پالئوزوییک بالا نسبت داده است.
لایه های شورم
در بلندی های درنجال، در میان چشمه شورم و خرمایو ردیفی از سنگ های کم دگرگونی متشکل از آهک های نازک لایه فیلیتی با میان لایه هایی از اسلیت سبز رنگ و بالاخره شیل فیلیتی قرمز را به پرکامبرین نسبت داده اند. (روتنر و دیگران ،1968). به باور این نویسندگان، لایه های شورم که قدیمی ترین سنگ های منطقه را تشکیل می دهند، به طور هم شیب در زیر دولومیت سلطانیه قرار گرفته است. بررسی های اخیر حمدی (1374) نشان داد که دوولومیت سلطانیه بر روی این کم دگرگونی ها رانده شده و از سوی دیگر، فسیل های پیدا شده در لایه های شورم، سن پالئوزوییک زیرین (به احتمال کامبرین پسین-اردوویسین) را برای این رسوبات در نظر می گیرد.
سنگ های سری تکنار
رزاق منش (1946) ردیفی از شیست های یکنواخت سبز رنگ همراه با تناوب ریولیت ها و متاریولیت ها را که در اطراف معدن تکنار، پیرامون کاشمر واقع در شمال خاوری ایران برونزد دارد، به زمان پرکامبرین نست داده و برای باور است که این سری، به طور دگرشیب توسط رسوبات پالئوزوییک پوشیده شده است.
اشتوکلین (1972) و مولر و التر (1983)، سنگ های تکنار را تحت عنوان سازند تکنار با سازند کاهار مقایسه کرده و بر همین اسا، سن پرکامبرین برای این سنگ ها در نظر گرفته اند.
حمدی به نقل از هوشمند زاده می نویسد که سنگ های تکنار، مجموعه ای از سنگ های آتشفشانی-پیشین تا پسین است. این سنگ ها روی سازند میلا قرار می گیرد و در معدن تکنار دارای فسیل گرده و هاگ است. قربانی (1378) با توجه به بررسی های منطقه ای، سری تکنار را با شیست های شاندرمن و سنگ های دگرگونی ناحیه فریمان مقایسه کرده و آنها را هم ارز دانسته است و ترکیب کلی آنها را سنگ های مافیک و اولترامافیک می داند که هرماه سنگ های آتشفشانی اسیدی رسوبی متعلق به تتیس دوم با سن پالئوزوییک پسین تا تریاس پیشین تشکیل شده اند و با احتمال زیاد آنها را به پرمین نسبت می دهد.
افزون بر سنگ های یاد شده، بسیاری از سنگ ها و سازندهای رسوبی، دگرگون شده هستند که سن دگرگونی آنها به پرکامبرین نسبت داده شده است، در صورتی که مطالعات جدید نشان داده است که در حقیقت سنگ اولیه آنها، اغلب سن پرکامبرین پسین یا پالئوزوییک پیشین دارند، در زمان پس از پالئوزوییک دگرگون شده اند، از جمله کمپلکس چاپدونی، بنه شورو، پشت بادام و سازند تاشک در ایران مرکزی.
سنگ های پرکامبرین براساس مطالعات جدید
مطالعات زمین شناسی در ایران نشان می دهد که رخساره سنگ های رسوبی پرکامبرین و کامبرین زیرین در شمال ایران، با هم ارزهای آنها در ایران مرکزی تا اندازه ای تفاوت دارد. چنانکه رسوبات سازند کاهار، سلطانیه، باروت در کوه های البرز و جنوب آذربایجان، با سازندهای هم ارز مانند سری کوشک، تاشک، ریزو، دزو و مراد تفاوت رخساره ای نشان می دهند.
سنگ های پرکامبرین در شمال ایران
از سنگ های پرکامبرین در شمال ایران می توان از سازندهای کاهار، قره داش و سه پاره سازند از پنج پاره سازند سلطانیه یاد کرد.
به نظر نگارنده، بایندر در شمال ایران را می توان بخش بالایی سازند کاهار به شمار آورد (قربانی، 1378). افوزن بر سازندهای یاد شده می توان از سنگ های دگرگونی در منطقه تکاب، مهاباد و سنگ های گرانیتی نوع دوران نیز به عنوان سنگ های پرکامبرین شمال ایران یاد کرد. به عقیده نگارنده، بخش های دگرگونی کمپلکس های دگرگونی نطقه تکاب و نیز دگرگونی های منطقه مهاباد، متعلق به پرکامبرین پسین می باشند که از نظر سنی، قابل مقایسه بابخشهای بالایی سازند کاهار و بخش های پایینی سازند سلطانیه می باشند، ولی از نظر رخساره ای با آنها تفاوت دارند.
سازند کاهار، قدیمی ترین سازند رسوبی در شمال ایران است. از ویژگی های این سازند این است که سنگ شناسی آن در دو بعد افقی و قائم ناهمگن می باشد، به طوری که در البزز، ترکیب این سازند بیشتر شیل های اسلیتی شیل های ماسه دار، فیلیت، ماسه های کوارتزیتی و گاه سنگ های کربناتی، و در منطقه تکاب و مهاباد، این سازند ضمن حفظ ترکیب های یاد شده، ویژگی های توفی و آتشفشانی هم پیدا می کند و بر درجه دگرگونی آن افزوده می شود. از سوی دیگر، در بخش زیرین، عناصر آواری (شیل، ماسه، سیلت و کربنات) بیشتر وجود دارند، ولی در بخش های بالایی، مواد آتشفشانی (توفها) بر آنها افزوده می شود (بیشتر در ناحیه تکاب و مهاباد).
سنگ های پرکامبرین در ایران مرکزی
در ایران مرکزی، تشخیص سنگ های پرکامبرین بالایی از سنگ های کامبرین زیرین، با دشواری های زیادی همراه است.
بر پایه مطالعات حمدی (1374) تنها سنگ هایی را که با قاطعیت می توان به پرکامبرین نسبت داد، سنگ های سری کوشک می باشند که ترکیبی از سنگ های آواری، آتشفشانی های اسیدی و توف های همراه و کربنات (اغلب دولومیت) می باشند. سازندهایی که می توان به پرکامبرین پسین-کامبرین پیشین نسبت داد، عبارتند از: سازندهای آتشفشانی-رسوبی ریزو، دزو، تاشک، آ]ک عقدا، سری کلمرد، لایه های شورم و همچنین سنگ های دگرگونی ناحیه انارک که باتوجه به مطالعات انجام شده، سنگ های دگرگونی ناحیه انارک، متعلق به پرکامبرین پسین و کامبرین پیشین می باشند.
بنابر شواهد زمین شناسی در منطقه بافق، شاید توان گفت سنگ های آتشفشانی که به سازند ریز نسبت می دهند، دو زمانه می باشند و سنگ های دزو بر روی آن واقع می شوند و سازند تاشک، سنگ های رسوبی آواری می باشد که می تواند با دو سازند ریز و دزو رابطه بین انگشتی داشته باشد. در اینجا برای آگاهی بیشتر از سازند پرکامبرین بالا-کامبرین زیرین در ایران مرکزی، مروری بر نوشته های حمدی در این زمینه می شود.
سری مراد و سری ریزو
هوکریده و دیگران (1962) ردیفی از رسوبات تخریبی یکنواخت شامل شیل های سیلتی، شیل های ماسه ای تا ماسه سنگ ریز دانه و بالاخره ماسه سنگ های آرکوزی میکادار و ماسه سنگ ریزدانه و بالاخره ماسه سنگ های آرکوزی میکادار و ماسه سنگ کوارتزیتی با ستبرای بیش از 500 متر را در مناطق آب مراد ،شمال باختری کرمان و شمال زرند (ناحیه رود شور و معدن گودگل)، به عنوان سری مراد با سن پرکامبرین معرفی نمودند. همین نویسندگان در مناطق یاد شده، سری رسوبات متشکل از دولومیت (به مقدار کم)، ماسه سنگ، شیل های ماسه دولومیتی و لایه های کنگلومرا و سنگ های آذرین خروجی اسیدی و بازی را به سن کامبرین زیرینف به نام سری ریزو معرفی نمودند.
به باور هوکریده و دیگران، رسوبات سری مراد در پرکامبرین تشکیل شده و در فازهای کوهزایی آسینتیک، چین خورده و سپس سری ریز و در آب مراد ،با کنگلومرای قاعده ای بر روی آن به طور دگر شیب زاویه دار قرار می گیرد.
سری ریزو در منطقه گودگل توسط سری دزو (شامل رسوبات تبخری، آهکی و ماسه سنگی که غالباً با سنگ های اسیدی پرفیری در هم آمیخته است) پوشانده می شود.
در بررسی های اخیر معلوم شد که ارتباط سری مراد با سری ریزو در ناحیه آب مراد، گسلی است، به طوری که سری ریزو بر روی سری مراد راده شده است و افزون بر آن، در منطقه آب مراد، ارتباط سری ریزو با رسوبات بالایی این در حالی است که ارتباط سری مراد با سری ریزو ناحیه گودگل و رودشور، تدریجی به نظر می رسد و به علاوه رسوبات بالایی سری ریزو را در همین ناحیه، رسوبات پالئوزوییک بالایی تشکیل می دهد و از سری دزو در این برش، خبری نیست. افزون بر موقعیت چینه شناختی سری مراد و سری ریزو در این دو ناحیه، فسیل های پالئوزوییک زیرین مانند آثار فسیلی و اکریتارک ها از هر دو سری به دست آمده است که سن پالئوزوییک زیرین را برای سری مراد و سیلورین – دونین را برای سری ریزو در این ناحیه پیشنهاد می نماید. اشتوکلین (1963، 1971، 1986)، سری مراد را با سازند کاهار مقایسه کرده و و سری ریزو را همراه یا سازند گچ دار دزو، یک کمپلکس فرض نموده و سپس آن را با سازند سلطانیه در شمال ایران هم ارز دانسته است. افزون بر آن، سری کوشک را که دارای فسیل های جانوری ادیاکارا به دیرینگی پرکامبرین می باشد، بخشی از سری ریزو پنداشته است. در حالیکه هیچ گونه شباهت سنگ چینه ای و یا چینه شناسی بین این دو سری وجود ندارد (حمدی و ژیانگ ژیون ،1371).
یادآور می شود که در باختر کوه بنان در ناحیه جنوب باختری تاج کوه، یازده کیلومتری غرب فتح آباد، آنچه که در نقشه زمین شناسی کرمان –ساغند توسط هوکریده و دیگران به عنوان شیل های سری مراد و دولومیت سری ریزو نشان داده شده، در حقیقت همان شیل های سازند هشم در زیر آهک سیاه رنگ تیغه ای عقدا در بالا است، که بخشی از آن به طور واضح به دولومیت قهوه ای سوخته تبدیل شده است. افزون بر آن، گذر شیل هشم به آهک عقدا در این ناحیه نیز تدریجی می باشد. آهک سیاه رنگ عقدا و شیل های هشم هر دو دارای سن کامبرین زیرین است (هوشمندزاده، حمدی و نبوی، 1367).
افزون بر آن در شمال باختری زرند در بش کوه پازری واقع در شمال یزدان آباد، ملاحظه می شود آنجه که در نقشه زمین شناسی کرمان-ساغند به عنوان سری مراد و سری ریزو برداشت شده است، در حقیقت همان شیل هشم (سازند هشم) در زیر آهک سیاه رنگ عقدا (سازند عقدا) در بالا می باشد. در این مکان نیز شیل های سازند هشم، به تدریج به لایه های سیاه رنگ سازند، عقدا تبدیل می شود.
درست مشابه این رسوبات در شمال خاوری معدن کوشک در خاورآبادی خارنگان برونزد دارد. در اینجا واحد شیلی سازند هشم با بیش از 600 متر ستبرا، به طرف بالا به تدریج به لایه های آهک تیغه ای سیاه رنگ بدبوی متعلق به سازند عقدا تبدیل می شود.
بنابراین، آنچه که در نقشه کرمان-ساغند (هوکریده و دیگران) به عنوان سری های مراد و ریزو نشان داده شده است، دارای سن های مختلف است، به طوری که در منطقه تیپ در آب مراد، سری ریزو که بر روی سری مراد رانده شده، متعلق به سیلورین-دونین و در برش کوه پازری و ناحیه غرب فتح آباد، دارای سن آتابانین از کامبرین زیرین (سازند عقدا) است. به همین گونه، سری مراد در برش آب مراد دارای سن پالئوزوییک زیرین (اردوویسین) است، در حالیکه در برش کوه پازری واقع در شمال یزدان آباد (باختر زرند) و همچنین در برش غرب معدن متروکه تاج کوه واقع در 11 کیلومتری غرب فتح آباد ،آنچه که به عنوان سری مراد با سن پرکامبرین برداشت شده است، با توجه به موقعیت چینه شناختی و همچنین ویژگی های سنگ چینه ای آن، هم ارز سازند هشم با سن توماتین از کامبرین زیرین است.
در شکل 2-8 ستون سنگ چینه شناختی در نقاط مختلف ایران (به نقل از حمدی، 1374) به طور شماتیک برمبنای کارهای جدید آمده است.
|